کد مطلب:223677 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174

قصیده ی میلادیه


صبحدم چون ز افق مهر فروزان خیزد

وز پی ظلمت شب چشمه ی حیوان خیزد



ز كمانخانه ی خورشید پی راندان شب

هر زمان تیر ز مژگان زرافشان خیزد



خسرو روز پی روشنی عالم خاك

ز سرا پرده ی افلاك شتابان خیزد



مهر تابنده چو لبخند زند بر رخ باغ

گل ز آغوش چمن با رخ خندان خیزد



لاله با چهره ی افروخته از دامن دشت

سبزه با قامت نو رسته ز بستان خیزد



آید آهنگ طرب خیز و دل انگیز ز باغ

در چمن نغمه ی مرغان خوش الحان خیزد



آمد آن ماه كه از بهر تماشای رخش

قرص خورشید سراسیمه ز كیوان خیزد



آمد آن نوگل خندان كه ز انفاس خوشش

ز فضا بوی گل و سنبل و ریحان خیزد



آمد آن چشمه ی فیاض كه از فیض دمش

ابر رحمت ز پی ریزش باران خیزد



سرو جان در قدمش زیر كه دلداده ی دوست

به تمنای نگاهی ز سر جان خیزد



آفتابا بفروزندگی خویش مناز

(نجمه) را بین كه چو خورشید ز دامان خیزد



چهره ای زهره بپوشان كه زمام ملكوت

زهره ی فاطمه با چهره ی تابان خیزد



مهر هر صبحدم آرد سر تعظیم فرود

پیش این مهر كه از خاك خراسان خیزد



خرم آن تازه نهالی كه ز هر شاخه ی آن

شاخه های ادب و حكمت و عرفان خیزد



آیت شیر خدا بین كه بفرمان (رضا)

شیر از پرده پی حمله هراسان خیزد



بهر روییدن خاك حرم خسرو طوس

جبرئیل از فلك و حور ز رضوان خیزد



در تن مرده دمد روح چو انفاس مسیح

هر نسیمی كه از این طرفه گلستان خیزد



پیرو اهل نظر چون خط زردست بدست

هر كلامی كه از آن لعل درافشان خیزد



پیش فرمان همایون رضا (ع) پیك قضا

دست بر سینه پی بردن فرمان خیزد



ذات واجب چو كند جلوه بر این گوهر پاك

از پی روشنی عالم امكان خیزد



مطلع نور خدا آینه ی طلعت اوست

كه دمادم ز رخش آیت یزدان خیزد



شاخساری كه از آن میوه ی رحمت ریزد

آفتابی كه از آن پرتو ایمان خیزد



پور موسی چو كند جلوه در آئینه ی طور

از پی دیدن حق موسی عمران خیزد



چهره از خاك درش ای دل نومید متاب

كه ز خاكش همه سرچشمه ی احسان خیزد



نیست جز رشحه ای از چشمه ی الطاف رضا

آنچه از طبع سخن سنج و سخندان خیزد





[ صفحه 77]





میوه ی شاخه ی توحید كه در گلشن فیض

هر دم از لعل لبش نغمه ی قرآن خیزد



دردمندان همه از خاك درش جسته شفا

جان فدایش كه ز خاكش همه درمان خیزد



هر زمان ملك شود دستخوش موج زوال

خسرو دین ز پی یاری ایران خیزد



با چنین نعمت شاهانه محال است (رسا)

كه گدائی ز سر سفره ی سلطان خیزد [1] .

جالت ترین نكات حساس زندگانی امامان دین اسلام سطور بر جسته تربیت و تعلیمی است كه بجامعه انسانیت می آموزد شرح حال امام هشتم بمشحون دو سلسله آموزش است یكی تربیت فردی و خانوادگی و روش معاشرت اجتماعی است كه خود امام در بارزترین مظاهر قدرت سلطنتی ترجمان این اختلاق پسندیده بود و دیگر تعلیم معارف و كمالات نفسانی است كه نور علم و معرفت از كلماتش تجلی دارد و دلهای تاریك طالبان علم را روشن می سازد و لذا آن حضرت را مانند پدرش عالم اهل بیت گفتند و اكنون اوراق زندگانی آن امام را ورق می زنیم تا این حقیقت را دریابیم.





[ صفحه 78]




[1] اين قصيده اثر طبع وقاد آقاي دكتر قاسم رسا ملك الشعراي آستان قدس رضوي است كه در اعياد مواليد پنجگانه ي رسمي استان قدس»17 ربيع الاول ميلاد پيغمبر اكرم - 13 - 2 رجب ميلاد شاه ولايت - 3 - 3 شعبان ميلاد حضرت سيدالشهداء (ع(4 - نيمه ي شعبان ميلاد حضرت مهدي قائم آل محمد عج 11 - 5 ذيقعده ميلاد حضرت امام رضا (ع)» و ايام وفيات ائمه ي اطهار عليهم السلام كه رسما خطبه مي خوانند و مديحه سرائي مي نمايند.